تاریخ سه هزار ساله روابط ایران و ارمنستان، داستان پیچیدهای از تعاملات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است که امروز، در بحبوحه تغییرات ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی، معنای تازهای مییابد. قفقاز امروز صحنه نبردی پنهان است؛ نه با سلاحهای متعارف، بلکه با ابزارهای فرهنگی و هویتی. در یک سو، ترکیه با تکیه بر ایدئولوژی پانترکیسم تلاش میکند حوزه نفوذ خود را گسترش دهد. در سوی دیگر، روسیه میکوشد میراث شوروی را به عنوان عامل پیونددهنده حفظ کند و اسرائیل با همکاری نظامی-امنیتی با آذربایجان، معادلات را پیچیدهتر میسازد.
آنچه در این میان جای تأمل دارد، موقعیت منحصر به فرد ایران است. کشوری که با وجود داشتن عمیقترین پیوندهای تاریخی و فرهنگی با منطقه، هنوز نتوانسته از این ظرفیت عظیم به درستی بهرهبرداری کند. حضور بیش از ۱۴۰۰ واژه فارسی در زبان ارمنی تنها یک نشانه ظاهری از عمق این روابط است. مطالعات اخیر نشان میدهد که در منابع ارمنی، اطلاعاتی درباره فرهنگ و ادبیات ایران وجود دارد که حتی در منابع ایرانی یافت نمیشود. این میراث غنی، در شرایطی که منطقه با چالشهای هویتی روبروست، میتواند به مثابه سپری استراتژیک عمل کند.
جامعه ارامنه ایران، برخلاف بسیاری از اقلیتهای قومی-مذهبی در منطقه، الگویی موفق از همزیستی مسالمتآمیز را به نمایش گذاشتهاند. الگویی که میتواند در تقابل با روایتهای افراطی قومی و مذهبی، به عنوان نمونهای عملی از امکان همزیستی فرهنگها مورد استفاده قرار گیرد. اما چرا این ظرفیت عظیم تا به امروز مغفول مانده است؟ گزارشهای میدانی اخیر تصویری نگرانکننده از سطح شناخت متقابل دو ملت ارائه میدهد. این شناخت، محدود به سطح نخبگان است و به لایههای عمیقتر جامعه نفوذ نکرده است.
این فقدان شناخت متقابل در حالی رخ میدهد که رقبای منطقهای با بهرهگیری از ابزارهای مدرن رسانهای و شبکههای اجتماعی، روایت خود از تاریخ و فرهنگ منطقه را به شکلی گسترده ترویج میکنند. در چنین شرایطی، استان سیونیک ارمنستان نقشی کلیدی در معادلات آینده ایفا میکند. این منطقه که به لحاظ جغرافیایی پل ارتباطی ایران و ارمنستان است، با سرمایهگذاری ۲۰۰ میلیون دلاری ایران در زیرساختهایش، میتواند به کانون تعاملات فرهنگی دو کشور تبدیل شود.
رشد ۴۳ درصدی روابط تجاری در سال ۲۰۲۳ نشان میدهد که ظرفیتهای همکاری میان دو کشور فراتر از تصورات اولیه است. اما آنچه این روابط اقتصادی را پایدار میکند، نه قراردادهای تجاری، بلکه پیوندهای عمیق فرهنگی است. در عصری که مرزهای سنتی قدرت در حال تغییر است، میراث مشترک میتواند به عنوان اهرمی استراتژیک در خدمت منافع ملی هر دو کشور قرار گیرد.
این روزها که قفقاز جنوبی به صحنه رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل شده، شاید زمان آن رسیده که ایران، به جای تکیه صرف بر مزیتهای ژئوپلیتیک، از گنجینه فرهنگی خود به عنوان ابزاری برای شکلدهی به آینده منطقه استفاده کند. در این مسیر، میراث مشترک نه تنها یک
دارایی تاریخی، بلکه سلاحی استراتژیک در نبرد نرم برای آینده قفقاز است. سلاحی که میتواند معادلات قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر دهد
میرحسین ابراهیمی
تحلیلگر روابط بینالملل
ثبت دیدگاه